در جستجوی ردپای آمریکایی؛ ناآرامیها در ۳ کشور چین، ایران و روسیه اتفاقی است؟
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۶۳۸۶۰
رقبای ایالات متحده شامل چین، ایران و روسیه به طور همزمان با ناآرامی روبرو هستند. آیا این ناآرامی ها اتفاقی و از شانس آمریکاست یا ناشی از مهارت سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) است؟
به گزارش عصرایران، این سوالی است که "داگلاس لندن" عضو سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در ابتدای مقاله ای در نشریه "فارن پالیسی" پرسیده و در ادامه نوشته است:
اعتراضات تودهای محیطی مساعد برای سازمانهای اطلاعاتی ایجاد میکند – اما سیا باید در چین، ایران و روسیه با احتیاط حرکت کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در هفتههای اخیر، اعتراضات خیابانی بزرگی در چین و ایران، دو دشمن اصلی ایالات متحده روی داده و در روسیه مهاجرت گسترده مردان در سن جنگ در بحبوحه فروپاشی اقتصادی و نظامی رخ داده است. آیا همه اینها ناشی از شانس است؟ اتفاقی است؟ آیا ویلیام برنز رییس سیا یک نابغه کامل است؟ یا این نتیجه تدارکات پر زحمت برای ایجاد چنین لحظه ای برای تقویت ترجیحات سیاست ایالات متحده است؟ پاسخ پیچیده است - همانطور که گزینه های مقامات ایالات متحده در مورد بهره برداری از شرایط پیچیده است.
ولادیمیر پوتین، رییس فدراسیون روسیه، سالهاست که غرب را در تحریک اعتراضها در داخل روسیه مقصر میداند، همانطور که جنگ اوکراین را به دخالت آمریکا و اروپا نسبت میدهد. دولت چین "نیروهایی با انگیزههای پنهان" را مقصر اعتراضات مداوم علیه حزب کمونیست حاکم دانست که ناشی از خشم نسبت به سیاست پرهزینه این کشور در برابر سیاست "کووید صفر" است. با افزایش جمعیت معترضان در سراسر چین، شعارهای آنها شامل مطالباتی برای دموکراسی و آزادی بیشتر بود و برخی حتی خواستار برکناری "شی جین پینگ" رهبر چین شدند.
"ابراهیم رییسی"رییسجمهوری ایران و آیتالله خامنهای، رهبر ایران نیز دولتهای ایالات متحده و اسراییل را مسئول سازماندهی و تحریک اعتراضاتی دانستهاند که طی 2-3 ماه اخیر در سراسر این کشور در جریان بوده است. ایران همچنین شبه نظامیان مسلح مخالف کُرد را به تحریک ناآرامیها متهم کرده است و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با حملات موشکی و پهپادی مناطق استقرار این شبه نظامیان را در اقلیم کردستان عراق در هم کوبیده اند. البته ایالات متحده با گروه های کرد در سراسر منطقه رابطه دارد.
مقر سازمان سیا در ویرجینیا آمریکا/ آرشیوی/ خبرگزاری فرانسه
بر اساس تحقیقاتی که اخیرا توسط واشنگتن پست برجسته شده ، در روسیه، اعتراضات علیه جنگ پوتین محدود بوده است، اما ممکن است به طور کامل منعکس کننده شکاف های اساسی و مخالفت های زیرزمینی مداوم در این کشور نباشد.
حتی در حالی که هزاران مرد روس در سن نظامی از کشور فرار می کنند تا از سربازی اجباری بگریزند، به نظر می رسد خرابکاری در داخل روسیه ادامه دارد - و نه لزوما تنها توسط اوکراینی ها. حتی تندروهایی که از پوتین و جنگ او حمایت می کنند به طور فزاینده ای با طولانی شدن جنگ، دهان به انتقاد گشوده اند. دوستان پوتین مانند "یوگنی پریگوژین" موسس شرکت نظامی خصوصی واگنر و رمضان قدیروف، رهبر چچن، علیه سرگئی شویگو، وزیر دفاع روسیه و فرماندهان ارشد نظامی روسیه مواضع انتقادی در پیش گرفته اند.
برخی از دشمنان ایالات متحده حتی به نظر می رسد که امتیازات نادری را به مخالفان داخلی می دهند. در چین، درست زمانی که به نظر می رسید شی جین پنگ برای سومین دوره ریاست جمهوری قدم های خود را محکم به زمین کوبید و هدف خود را برای تضمین اتحاد مجدد با تایوان و به چالش کشیدن ایالات متحده به عنوان قدرت برتر نظامی و اقتصادی جهانی قرار داد، ناگهان ناآرامیهای داخلی بر سر محدودیتهای کووید، در میان سایر نارضایتیها رخ نمود و این اختلالی است که او باید احتمالا با دادن امتیاز به آنها پاسخ دهد.
به همین ترتیب، در ایران، به نظر میرسد که حکومت حداقل تا حدودی خویشتندار است. پس از اینکه محمدجعفر منتظری، دادستان کل کشور، گفت که پلیس امنیت اخلاقی "از جایی که تشکیل شده بود، تعطیل شده است."اکنون در مورد وضعیت پلیس امنیت اخلاقی، که قوانین پوشش خود را اجرا میکند، بلاتکلیفی وجود دارد. اگرچه نیویورک تایمز از جمله رسانه هایی بود که این اقدام تایید نشده را به عنوان امتیازی احتمالی برای معترضان گزارش کرد، اما رسانههای محلی ایران به سرعت خاطرنشان کردند که از اظهارات منتظری "سوء تعبیر" شده است. با این حال، مقامات ارشد ایرانی معمولا بدون هماهنگی صحبت نمی کنند و این اظهارات ممکن است فرستادن یک بالون آزمایشی به هوا باشد.
"آوریل هینز" مدیر اطلاعات ملی ایالات متحده، اخیرا در پاسخ به خبرنگاران گفت: "ما نمیبینیم که رژیم [ایران] این اعتراضات را تهدیدی جدی برای بقا و ثبات خود بداند، اما "از سوی دیگر... واقعا با چالشهایی روبرو هستند که از دیدگاه ما می تواند به مرور زمان منجر به افزایش خطر ناآرامی و بیثباتی شود." ایران به دلیل تورم بالا و عدم اطمینان اقتصادی ممکن است با ناآرامی های بیشتری روبرو شود.
تضعیف دشمنان از درون، صفحه ای از کتاب بازی های جنگ ترکیبی پوتین است، اما ناآرامی که در میان دشمنان اصلی ایالات متحده آشکار می شود، به همان اندازه که فرصت ایجاد می کند، خطر دارد. در حالی که من به وجود یک دوره موفقیت بزرگ در عملیات های اطلاعاتی آمریکا واقفم، همانطور که پیش بینی سازمان های اطلاعاتی آمریکا درباره نیات پوتین در حمله به اوکراین و واکنش های چین به تنش با آمریکا منعکس میشود، اما با نظریهپردازان توطئه که معتقدند دست مستقیم ایالات متحده در ناآرامیهای کنونی ایران و چین دیده می شود، هم نظر نیستم.
ایجاد ناآرامی فراتر از توان ایالات متحده نیست، اما انجام این کار بدون هیچ گونه کنترلی بر نتیجه، عموما یک رویکرد برنده نیست. بی ثباتی منجر به غیرقابل پیش بینی بودن و احتمالات افزایشی می شود که در آن دولت های متخاصمِ ناامید می توانند به دنبال راه حل های پرخطر در خارج از کشور باشند. عواقب داخلی نیز می تواند برای منافع ایالات متحده بدتر از آنچه قبل از آن بود باشد. اگر حکومت ایران یا روسیه سرنگون شود، هیچ تضمینی وجود ندارد که جانشین آنها دموکراتیک تر یا خشونت کمتری داشته باشد. حکومت های جایگزین حتی می توانند خطرناک تر باشند.
دامن زدن به ناآرامیهای مدنی، چه برای تغییر رژیم باشد و چه صرفا برای افزایش بار دشمن، میتواند به مجموعهای از پیامدهای درجه دوم و سوم منجر شود، برخی قابل پیشبینی و برخی دیگر نه. حداقل بسیاری از وکلایی که در جامعه اطلاعاتی ایالات متحده هستند، به شما خواهند گفت که این انتظار وجود دارد که تسهیل چنین ناآرامی هایی منجر به خشونت می شود. نتیجه ناگزیر شامل مرگ و میر بیشتر خواهد بود - که مستلزم دستور کتبی رییس جمهوری و یادداشتی برای اطلاع رسانی به رهبران کنگره و کمیته های نظارت اطلاعاتی آن است.
ایالات متحده تغییر رژیم را در عراق و افغانستان از طریق مداخله نظامی و علیه بشار اسد در سوریه با ترکیبی مشکل ساز از تعامل آشکار و پنهان با شورشیان دنبال کرد. نتایج به سختی مطلوب بوده است. و در حالی که کودتای اوت 1953 که به سرنگونی محمد مصدق، نخست وزیر وقت ایران منجر شد، ممکن است دستاوردهای کوتاه مدتی را از نظر سیاست گذاران ایالات متحده در دوران جنگ سرد به همراه داشته باشد، اما تاثیر پایدار این کودتا بر نحوه نگرش ایرانیان به سیاست های دولت آمریکا هزینه ای گزاف بوده است.
بر اساس اسنادی که سیا در سال 2013 منتشر کرد و نقش خود را تایید کرد، در زمان کودتای 28 مرداد 1332 در ایران، سازمان اطلاعات خارجی بریتانیا و سیا از محیط عملیاتی بسیار راحتتر و سودمندتری نسبت به آنچه امروز در روسیه، چین یا ایران وجود دارد، برخوردار بودند. ایران در سال 1953 جامعه ای نسبتا باز و دموکراتیک بود. در حمایت از کودتا، ایالات متحده و بریتانیا متحدانی داخلی را استخدام کردند و با پرداخت رشوه همکاری مجلس و گروهی از افسران ارشد نظامی ایران را تضمین کردند و توانستند جمعیت هایی را اجاره کنند. این نوع رویکرد امروز دشوارتر است.
در برابر محیطهای محدودتر مانند روسیه، چین و ایران، ایالات متحده در گذشته با گروههای تبعیدی برای ترویج تغییرات داخلی همکاری کرده است. برای مثال، در عملیات علیه عراق صدام حسین، ایالات متحده بیش از همه به احمد چلبی، رهبر کنگره ملی عراق که مورد حمایت پنتاگون بود ، تکیه کرد و خیلی دیر متوجه شد که او و چنین گروههایی نماینده قشر محدودی از جامعه عراق هستند و محبوبیت چندانی در این جامعه ندارند.
گزینه های محدودی در میان گروه های مخالف خارجی روسیه، چین یا ایران وجود دارد. در مورد ایران، گروه مجاهدین خلق ( گروهک منافقین) وجود دارد، اما کارشناسان ایرانی جامعه اطلاعاتی ایالات متحده مدتهاست که به کاخ سفید هشدار دادهاند که فاصله قابل توجهی از این گروه حفظ کنند.
در طول کار من در سیا، غیرمعمول نبود که مخالفان سیاسی و حتی گروه های شورشی به دنبال رابطه با دولت ایالات متحده برای حمایت از تغییر رژیم های کشورشان باشند. تعداد کمی قابل اعتماد بودند و برخی از کسانی که درخواست داشتند حتی خطر بالقوه بیشتری برای منافع ایالات متحده نسبت به رژیم هایی که به دنبال جایگزینی آنها بودند، داشتند. حتی حمایت از جنبشهای اپوزیسیون مشروع، مترقی و داخلی میتواند شمشیر دولبه باشد، اگر افشای همکاری به اعتبار آن جنبشها لطمه بزند.
هر جاسوسِ خوب می داند که در هرج و مرج، فرصت وجود دارد. همانطور که در ماه مارس در وال استریت ژورنال نوشتم، "جاسوسان پوتین را نابود خواهند کرد" و شانس در بهره برداری از چنین فرصت هایی برای یک سرویس اطلاعاتی محصول آمادگی زیاد و پرورش طولانی مدت روابط با افراد مناسب است. بی ثباتی و ناآرامی در کشورهای بسته و نیمه بسته متخاصم با آمریکا، از نظر عملیاتی یک محیط تصادفی و غنی از هدف ایجاد می کند.
سیا یک سرویس اطلاعاتی راهبردی است که در کار خود خوب است، اما در گرفتن نبض مردم یا تعامل با مخالفان سیاسی قانونی ماهر نیست. سیا در تعامل مخفیانه با کسانی که به اسرار و قدرت دسترسی دارند خوب است و در این محیط، من انتظار دارم کار این سازمان در روسیه، چین و ایران خوب باشد.
دیوید مارلو، معاون مدیر عملیات سیا، تهاجم به اوکراین را شکستی بزرگ برای پوتین خواند و استدلال کرد که میتواند به فرصتهایی برای سازمانهای اطلاعاتی غربی منجر شود که روسهای ناراضی را به خدمت بگیرند.
مارلو در مورد آن دسته از روسهایی صحبت میکرد که به حاشیه رانده شدند و اکنون تمایل بیشتری به همکاری با سرویسهای اطلاعاتی خارجی دارند. بخش بزرگی از روسها وجود دارند که انگیزهشان در همکاری با غرب ممکن است شامل میهنپرستی، نارضایتی، و پیگیری داشتن بیمه حمایتی از جانب غرب در برابر زمانهای سختتر باشد.
اما اگر موفقیت در برانگیختن ناآرامی ها درون کشورهای متخاصم آمریکا منجر به واکنش های سازنده دولت های آنها شود که ایالات متحده به دنبال تضعیف آنهاست، چه؟ آیا چنین مداخلهای واقعا میتواند رقبایی را تقویت کند که خواستههای شهروندان خود را برآورده میکنند و در نتیجه به دشمنانی قویتر و تواناتر تبدیل شوند؟
در چین، آیا کاهش محدودیتهای کووید-19 توسط شی میتواند راه حلی برای احیای اقتصاد چین باشد؟ آیا رهبران ایران می توانند با برداشتن محدودیت های احتماعی و استفاده بیشتر از مضامین ملی گرایانه، شانس خود را برای کاهش نارضایتی ها بسنجند؟ آیا پوتین ظاهر امتیازات دموکراتیک را دستکاری خواهد کرد تا توهم محبوبیت ایجاد کند که به واقعیت تبدیل شود؟
به استثنای چین، هیچ یک از این سناریوها چندان محتمل نیست. ایران جایی برای مانور ندارد. رهبران ایران برای مشروعیت بخشیدن به مقابله با ناآرامی ها، به اعتبار مذهبی محافظه کارانه خود نیاز دارند. اقدامات حکومت ایران در اعتراضات گذشته منعکس کننده درس های آموخته شده از انقلاب 1979 است که سازش ها و عقب نشینی های جزیی مانند آنچه که شاه قبل از سقوط خود آنها را آزمایش کرد، تنها مخالفت های جسورانه را تشویق می کند.
پوتین به طور مشابه به ادامه تصویر شکست ناپذیری خود معتقد است، تصویری که به طور علنی با هر ظاهر ضعف و عقب نشینی در برابر مخالفان، خدشه دار خواهد شد. و حتی شی جین پنگ فقط میتواند بدون بالا بردن انتظارات معترضان و تحمل ریسک تا حد کاهش محدودیت های کرونایی پیش برود، اما نیاز چندانی به کاهش محدودیتهای سیاسی ندارد. مهمترین چالش شی این است که قرارداد اجتماعی ارایه یک اقتصاد قوی به 1.4 میلیارد شهروندش را در ازای تبعیت آنها از حزب کمونیست چین در امور سیاسی، حفظ کند. بازگرداندن ثبات اقتصادی ممکن است به بازگشایی بعد از قرنطینه های سخت نیاز داشته باشد.
شرایطی که سرویسهای اطلاعاتی غربی میتوانند از ناآرامی های کنونی در چین، ایران و روسیه سود ببرند، در این است که به جای عقب نشینی حکومت ها روی این نکته تمرکز کنند که چگونه جریانهای پنهانی از خشم و مقاومت در جوامع در طول زمان رشد میکنند.
ایالات متحده باید اعمال نادرست و رفتار بدخواهانه این 3 دولت متخاصم را روشن کند و درست مانند دوران جنگ سرد، با استثنائات مخفی محدود و با دقت در نظر گرفته شده، مخالفان ارگانیک این دولت ها را فعال کند.
این حمایت باید لزوما به گونه ای اعمال شود که تلاش های داخلی را تضعیف نکند، باید به گروههایی تعمیم داده شود که واقعا کشورهایشان را منعکس میکنند، و در نهایت نباید دولت ایالات متحده را با مشکلاتی بزرگتر از آنچه که امیدوار بود حل کند، رها کند.
منبع: خرداد
کلیدواژه: اعتراضات ایران اعتراضات چین سازمان سیا ایالات متحده ایران و روسیه ناآرامی ها دولت ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۶۳۸۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پولیتیکو : مرد شماره دو روسیه از ولادیمیر پوتین هم ترسناک تر است/ نیکلای پاتروشف استفاده از سلاح هسته ای را تبلیغ می کند
به گزارش جماران، «هنگامی که ابر آتشفشان یلوستون فوران می کند، تمام زندگی در قاره آمریکای شمالی را از بین می برد. سیبری به یکی از امن ترین مکان های روی زمین تبدیل خواهد شد - که دلیل دیگری است که "نخبگان آنگلوساکسون" می خواهند این منطقه را از روسیه بگیرند.»
این جملات را نیکلای پاتروشف، دومین مرد قدرتمند مسکو بر زبان رانده است. پاتروشف که در حال حاضر رئیس شورای امنیت روسیه است، از زمان خدمت این دو نفر در KGB در لنینگراد در دهه 1970، همکار ولادیمیر پوتین بوده و اکنون مشاور ارشد و معتمد رئیس جمهور است.
پاتروشف به عنوان یک ژنرال ارتش و مدیر سابق FSB - آژانس جانشین KGB اتحاد جماهیر شوروی - فرمانروای دیگر سرویسهای مخفی این کشور نیز محسوب می شود . در میان اعضای کرملین، به نظر می رسد که او به تنهایی دارای مجوز برای صحبت به جای پوتین در مورد موضوعات استراتژیک، از جمله سلاح های هسته ای، جنگ در اوکراین، دیدگاه روسیه نسبت به ایالات متحده، اروپا و ناتو است.
به دنبال رهبری پوتین، بسیاری از بوروکراتهای ارشد روسی در تولید تئوریهای توطئه هیولایی با یکدیگر رقابت میکنند. با این حال، حتی در این جمعیت متلاشی شده، پاتروشف به دلیل هولناکی و شدت خصومت ضد غرب - و به ویژه ضد ایالات متحده – از دیگران در رتبه بالاتری قرار دارد.
هذیان گویی های او باعث یادآوری این حقیقت می شود که اگر پوتین فردا قدرت را از دست بدهد، جانشینان بالقوه او می توانند جنگ طلب تر و توسعه طلب تر باشند، نه کمتر. آمریکاییها باید نگران این باشند که چقدر دیدگاه پاتروشف تقویت کننده دیدگاه رئیس او است که در راس قدرت در کرملین نشسته است. نکته دیگری که ایالات متحده باید نگران آن باشد این است که چگونه خشم آمیخته به توهم او رویکردهای جنگ جویانه او که در مصاحبههای طولانی با روزنامههای پرتیراژ روسیه به خط حزب تبدیل میشود، در ذهن میلیون ها روس جا خوش می کند.
به نظر رئیس شورای امنیت، محاصره روسیه توسط غرب در قرن بیستم هیچ ارتباطی با کمونیسم و جنگ سرد نداشت. در واقع، سقوط اتحاد جماهیر شوروی قدرتمند، این کشور را به هدف نرمتری برای توطئهگران غربی تبدیل کرد و ایالات متحده تلاش کرد تا با استفاده از این فرصت، روسیه را وادار به کنار گذاشتن «حاکمیت، آگاهی ملی، فرهنگ و یک سیاست داخلی و خارجی مستقل کند». اهداف نهایی این توطئه، تجزیه روسیه، حذف زبان روسی، حذف این کشور از نقشه ژئوپلیتیکی، و محدود کردن آن به مرزهای دوک نشین مسکووی، قلمرو کوچک قرون وسطایی است.
در دنیای پاتروشف، ایالات متحده ویروسهای جدیدی را در آزمایشگاههای تسلیحات بیولوژیکی اختراع میکند تا مردم «ایالتهای قابل اعتراض» را نابود کند، و ویروس کووید-19 می تواند توسط پنتاگون با کمک چندین شرکت دارویی فراملیتی ایجاد شده باشد.
بزرگترین داستان فعلی او ماجرای اوکراین است، تقابلی که ظاهراً «در واشنگتن مهندسی شده است».
براساس ایده او، در سال 2014، ایالات متحده انقلاب میدان را در کی یف طراحی کرد که در حقیقت یک کودتا بود تا رئیس جمهور طرفدار مسکو را بیرون رانده و سعی کند اوکراینی ها را با تنفر از هرچیزی که مربوط به روسیه است همدم کند. به گفته او امروز، اوکراین چیزی بیش از یک میدان آزمایش برای تسلیحات قدیمی ایالات متحده و همچنین مکانی نیست که غرب ترجیح می دهد از منابع طبیعی آن بی رحمانه بهره برداری کند در حالی که خبری از جمعیت بومی در آن نیست. پاتروشف ادعا می کند که حفظ اوکراین به عنوان یک کشور مستقل در برنامه های آمریکا نیست.
این تصویری از جهان است که پاتروشف به پوتین ارائه می کند. نیکلای پتروف، جامعه شناس سیاسی برجسته روسی، استدلال می کند که این مشاور "چارچوبی" برای دیدگاه رئیس جمهور روسیه فراهم می کند.
پاتروشف در ماه مه گذشته گفت که سرویس های ویژه غربی تروریست ها و خرابکاران را برای "ارتکاب جنایت در خاک کشورمان" آموزش می دهند. غیرنظامیان روسیه به دلیل این دیدگاه آسیب دیده اند. هفتهها قبل از حمله تروریستهای داعش به یک سالن موسیقی در حومه مسکو در اواخر ماه گذشته، مقامات اطلاعاتی ایالات متحده به دولت روسیه در مورد تهدیدی برای محل برگزاری مراسم اطلاع رسانی کردند. پوتین هشدار ایالات متحده را رد کرد و آن را "باجخواهی آشکار" و "توطئه ای برای ترساندن و بی ثبات کردن جامعه ما" خواند.
در عرصه سیاست خارجی هم کار اصلی در سیاست گذاری را پاتروشف انجام می دهد و جایگاه سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه را به وظایف تشریفاتی و امضای معاهدات بی معنی تقلیل می دهد. همانطور که ماکسیم گلیکین، روزنامهنگار تبعیدی روسی اشاره کرده است، پاتروشف همان نقطه ای است که میدان و دیپلماسی به هم می رسند و این پیوند به طور اجتناب ناپذیری گسترش می یابد.
او برای دیدار با نیکلاس مادورو، رئیس جمهور ونزوئلا و دانیل اورتگا، رئیس جمهور نیکاراگوئه، به آمریکای لاتین سفر کرده است. پاتروشف با رئیس جمهور کوبا، درباره «انقلاب های رنگی سازماندهی شده توسط آمریکا»، «فعالیت های مخرب» سازمان های غیردولتی، و اعزام نیروهای کوبایی به بلاروس «برای آموزش» بحث کرد.
پاتروشف بر روی سیاستهای تاریک تر پوتین نیز کار میکند. او احتمالاً در سال 2006 در مسمومیت الکساندر لیتویننکو، جدا شده از FSB در لندن دست داشت. پاتروشف همچنین مظنون به دخالت مستقیم در قتل یوگنی پریگوژین، فرمانده شورشی گروه مزدور واگنر در آگوست گذشته است. قتل قضایی مخالف برجسته رژیم، الکسی ناوالنی نیز بدون تأیید پاتروشف ممکن نبود. در واقع، همان طور که الکساندر رایکلین مقاله نویس روسی اپوزیسیون اشاره کرده است، تنها مقاماتی که می توانستند اجازه اعدام آهسته ناوالنی را صادر کنند، پوتین و پاتروشف بودند.
شاید جالبتر از همه، پاتروشف بر استراتژی هستهای روسیه تأثیر داشته باشد. در اکتبر 2009، او در مصاحبه ای با روزنامه ملی ایزوستیا اعلام کرد که سلاح های هسته ای روسیه فقط برای استفاده در یک جنگ "در مقیاس بزرگ" نیست. برخلاف محدودیتی که در نسخه 2000 دکترین نظامی روسیه بیان شد، پاتروشف پیشنهاد کرد که تسلیحات هستهای روسیه میتواند در یک درگیری منطقهای متعارف یا حتی محلی هم در آستانه استفاده شدن قرار بگیرد. او همچنین فکر میکرد که در یک «وضعیت بحرانی»، حمله پیشگیرانه علیه یک متجاوز «ممکن است منتفی نباشد». چهار ماه بعد، پوتین بازنگری در این دکترین را امضا کرد. همانطور که پاتروشف پیشنهاد کرده بود، برای روسیه برای دستیابی به بمبهای اتمی و موشکهای خود، دیگر لازم نیست درگیری «در مقیاس بزرگ» باشد. (تحریک پاتروشف برای حملات پیشگیرانه اتمی هنوز به متن دکترین تبدیل نشده است، اما باج گیری هسته ای صریح پوتین در دو سال گذشته نشان می دهد که پاتروشف ممکن است در نهایت به خواسته خود برسد.)
ایالات متحده در تلاش برای درک مقاصد روسیه، سعی کرده است پاتروشف را بهتر بشناسد. اولین تماس جیک سالیوان مشاور امنیت ملی با پاتروشف در 25 ژانویه 2021، پنج روز پس از تحلیف جو بایدن بود. سالیوان و پاتروشف علاوه بر ملاقات در ماه می همان سال، پنج بار دیگر تلفنی صحبت کردند. بر اساس گزارش نیویورک تایمز، پاتروشف پس از گفتگوی آنها در ماه نوامبر، در مورد راههای "بهبود فضای روابط روسیه و آمریکا" بحث کرده است. یک بیانیه مشترک نشان داد که سالیوان و پاتروشف درباره "افزایش اعتماد بین دو کشور" گفتگو کرده اند.
سیزده هفته بعد روسیه به اوکراین حمله کرد. پاتروشف یکی از تعداد انگشت شماری از مقاماتی که از طرح پوتین اطلاع داشتند و بنا بر گزارش ها نیروی محرکه آن هم بود.
از نظر پاتروشف، غرب کم کم در حال منقضی شدن است. او گفته است که تمدن اروپایی آینده ای ندارد. سیاست آن در "عمیق ترین انحطاط اخلاقی و فکری" است و به سمت "عمیق ترین بحران اقتصادی و سیاسی" پیش می رود. سقوط آمریکا نیز نزدیک است و براساس ایده پاتروشف آمریکا مانند لحاف چهل تکه ای است که دوخت های آن به راحتی قابل باز شدن هستند.
از این جهت و بسیاری دیگر، جهان بینی پاتروشف برای اکثر آمریکایی ها کاملاً بیگانه به نظر می رسد. آونگ تاریخ روسیه عموماً بین رژیمهای وحشیانه و جنگ طلب و حکومتهای خودکامه نرمتر و کمتر سرکوبگر که از رویارویی با غرب عقبنشینی میکنند، در نوسان بوده است. اما این الگو ممکن است برای آینده پس از پوتین صادق نباشد. پس از ربع قرن تحت حکومت پوتین، سرویسهای مخفی روسیه، که پایه و اساس رژیم او بود، تمام نهادهای دیگر را تنزل داده و قدرت را در انحصار خود درآوردهاند. پاتروشف که در ماه جولای 73 ساله می شود، یک سال از رئیس جمهور بزرگتر است. با این حال، اگر پاتروشف از برنامه های پوتین جان سالم به در ببرد، مطمئناً ارتش مخفی خود را برای کمک انتقال قدرت در روز موعود در اختیار دارد.